اما با حضور و همکاری همهجانبهاش در رویدادهای اجتماعی نشان داد که دوست خوبی برای آنهایی است که به قانون با دیده احترام نگاه میکنند. حالا چند سالی است بهواسطه ارتباط مستمر مدیریت شهری و پلیس، بسیاری از مشکلات شهر همچون ترافیک راحتتر از قبل موردرسیدگی قرار میگیرد. همزمان با هفته نیروی انتظامی، گزارش این شماره همشهری مسافر را به پیشینه ارتباط میان شهرداری و پلیس اختصاص دادهایم که میخوانید.[آشنایی با تاریخچه چراغهای راهنمایی و رانندگی]
از ابتدای پیدایش بشر، بودند افرادی که شبیه به نیروهای انتظامی ماموریت برقراری نظم و اداره جامعه را برعهده داشتهباشند، اما این نیروی انتظامی با وظایفی که هماکنون برایش تصویر شده، از حدود یکقرن پیش بهوجود آمد. شاهقاجار ناصرالدین شاه در سفرهاى 3گانه خود به اروپا و مشاهده پلیس نوین در آن کشورها و با استخدام یک مستشار بلژیکى به نام کنت دوبینو، اولین سیستم پلیسى جدید را در ایران پایهگذارى کرد. این پلیس طى یکصد سال گذشته و تا پیروزى انقلاب اسلامى در بهمن سال1357 فرازونشیبهاى متفاوتی داشته است.[پارکهای ترافیک]
پلیس ایران براى مدتهاى طولانى از دوقسمت مهم پلیس شهرى و ژاندارمرى(مرزى و روستایى) تشکیل شده بوده، کمیته انقلاب اسلامى نیز بهعنوان یکى از ارکان مهم حفظ نظم و امنیت داخلى و دفاع از ارزشهاى انقلاب شکوهمند اسلامی در داخل کشور بعد از پیروزى انقلاب به این مجموعه افزوده شد.
اما کثرت نیروهاى پلیس در بعد از انقلاباسلامی و ضرورتهاى ادغام این نیروها باعث شد تا در سال1370 با تصمیم مجلس شوراى اسلامى این 3نیرو در یکدیگر ادغام شوند و سیستم پلیس واحد بهوجود آید. براساس قانون جدید، پلیس ایران جزیى از ستاد نیروهاى مسلح و وابسته به وزارت کشور و تحت فرماندهی رهبرى معظم انقلاب قرار دارد.
پلیس جدید ایران در 3بخش تقریباً مستقل فرماندهی، حفاظت و اطلاعات و سازمان عقیدتى، سیاسى تشکیل شده است. حوزه فرماندهى و حفاظت و اطلاعات تقریباً در ساختار سیستم پلیس کلیه کشورهاى جهان مشترک است. اما وجود سازمان عقیدتى، سیاسى از ویژگیهاى سیستم پلیس ایران محسوب مىشود.
این سازمان موظف است تا در بعد اعتقادی، سیاسى نسبتبه حفظ دستاوردها و ارزشهاى انقلاباسلامی و ایجاد روحیه دیندارى و اخلاق متناسب با تعالیم دین اسلام که حفظ حرمت انسانها از جمله اصول اساسى است، اقدام نماید.
بلای بزرگ که نازل شد وقت دعوا و اختلاف و رییسبازی گذشته بود. طهرانی که بهواسطه جنگجهانی هر روز پخش و پلاتر از قبل میشد، دیگر توان اختلاف بین مدیرانش را نداشت. اینجا بود که شاید برای اولین بار بلدیه و امنیه و نظمیه کنار هم قرار گرفتند و برای رهایی از بلای بزرگ کاری از کار پیش بردند.
سال1321 بود که نان و غذا در طهران ارزش طلا پیدا کرد. مشکلات وخیم آب و خوراک به حدی بود که مدیران ادارهکننده شهر مستاصل و حیران به اتفاقاتی نگاه میکردند که قرار است تا چند وقت دیگر همه مردم را به جان هم بیاندازد برای لقمهای نان. 3هزار مجاری ساکن در اطراف طهران به بار مشکلات اضافه کرده بودند و سربازان متفقین هم در شهر برای خودشان به گشتوگذار و راهزنی مشغول. در همان روزها خبر رسید که اتفاقی بزرگ و بلایی بزرگ به شهر حمله کرده است.
در 28 اردیبهشت ماه 1321، هنگامی که محمد سجادی شهردار وقت، به فکر رفع بحرانهای متعدد بود، این خبر میتوانست فاجعه پایتخت را کامل کند. وزارت بهداری با مشاهده موارد متعددی، این خبر را اعلام کرد. طهران، چهرهای آشفته به خود گرفته بود و از هر سو، مشکلات و معضلات برآن آوار میشد.
اگرچه در این سالها، آب طهران نیز همواره به عنوان یک مشکل مطرح میشد، اما اتفاقات و حوادث متعدد که شهر را سخت متزلزل کرده بود، این ضرورت که پایتخت ایران باید لولهکشی شود را از میان برده بود. بیماری تیفوس خیلی زود در سطح شهر گسترش یافت. بسیاری از مردم بهدلیل نبودمکانات کافی و ناآگاهی رفتهرفته در کام بلا فرومیرفتند. طهران دیگر به هیئت شهری نفرینشده درمیآمد. در همین روزها بود که همکاری میان شهرداری و پلیسهای امنیه باعث شد تا بحران به سرعت فروکش کند و آرامش به شهر بازگردد.
طهران در سالهای بعد همچنان شاهد ادارهاش توسط بلدیهچیها بود تا اینکه یکبار دیگر هواداری نظامیان از مسئولان بلدیه به سود شهر تمام شد. حدود 10سال بعد از ماجرای تیفوس، بحران نان در ایران به شدت بالا گرفت. مردم که وابستگی زیادی به نان پیدا کرده بودند، گندم لازم برای آرد شدن را در اختیار نداشتند و بههمیندلیل این بار نه غذا که نان به طلا تبدیل شد.
کار تا آنجا بالا گرفت که دولت بر آن شد تا از کشورهای دیگر گندم وارد کند. آن روزها وارد هر خیابان که میشدید شهروندان تهرانی در حالی که کوپن در دست داشتند جلوی نانواییها صف کشیده بودند و البته غالباً بدون نتیجه به خانه بازمیگشتند. دولت برای حل معضل نان تصمیم گرفت تا از روسیه گندم وارد کند.
همه شهرها نمایندگان خود را برای دریافت سهمیه به بندر انزلی اعزام کردند و در تهران نیز همکاری شهرداری و نیروهای نظامی شهر به آنجا ختم شد که فرماندار نظامی شهر، به بندر انزلی رفت و تحت تدابیر امنیتی گندمها به تهران انتقال داده شد.
از روزهای جنگجهانی که ابتداییترین نوع همکاری میان پلیس و شهرداری حاصل شد تا امروز این سیب چرخ زیادی خورده است. از روزهای پرشور منتهی به انقلاباسلامی تا روزهای بیتفاوتی این دو نهاد به یکدیگر در اوایل انقلاب و در نهایت ارتباط دوستانه نیروی انتظامی و شهرداری در این روزها.
حدود سال84 بود که نخستین جرقههای ارتباط دوستانه میان شهرداری و نیروی انتظامی زده شد. تا آن زمان مدیران شهر در عمل اعتقادی به همکاری دوجانبه و اداره شهر با استفاده از تواناییهای نیروی انتظامی نداشتند و بههمیندلیل به دفعات لنگی کار دیده میشد.
ترافیک شهر به مرحله خطر رسیده بود و هر روز نبود نیروهایی که بتوانند اوضاع شهر را به دقت بررسی کنند، در ترافیکهای وحشتناک احساس میشد. اما بهواسطه بسیاری از برنامهریزیها در شهر تهران، نیروی انتظامی به جزو جداناپذیر فعالیتها و برنامههای مدیران شهری تبدیل شد و درحالحاضر قسمت عمدهای از برنامههای شهری با همکاری پلیس در حال اجراست.
هر روز که از ابتدای خیابان شهیدقنبرزاده وارد محدوده زوج و فرد منطقه7 تهران میشویم، نمونه بارز تعامل میان شهرداری و نیروهای راهنماییورانندگی را مشاهده میکنیم. پلیسهایی که در دو طرف خیابانها ماموریت نظارت بر ورود و خروج خودروهای دارای مجوز طرح ترافیک را دارند و البته این اقدامشان بر اساس برنامهریزی بوده است که شهرداری تهران جهت کاهش وضعیت وخیم ترافیک انجام داده است.
بر اساس این برنامه، خودروهای با پلاک زوج در روزهای زوج هفته و خودروهای دارای پلاک فرد نیز در روزهای فرد اجازه تردد در محدوده طرح ترافیک را دارند. نمونه ارتباط دوسویه شهرداری و پلیس نیز در نظارت بر این خودروها مشهود است.
در مثالی دیگر، حضور سرویسهای خصوصی مدارس با مجوز و معاینهفنی کامل در شهر تهران بود. در روزهای ابتدایی مهرماه که بازگشایی مدارس و حضور میلیونها دانشآموز در شهر تهران باعث ازدیاد بیشتر خودروها و در نتیجه ترافیک شهر شده بود، نظارت بر حضور خودروهایی سالم در خیابانهای شهر و بررسی وضعیت سرویسهای مدارس برعهده نیروهای پلیس بود که البته این هم با تعامل با مجموعه شهرداری بهوقوع پیوست.
تعارف نیست. نزدیک به یکی، دو دهه قبل، نیروی انتظامی چندان فرصتی برای ارتباط دوستانه با مردم در اختیار نداشت. مردم هم چندان به نیروهایی با لباس پلیس و نیروی انتظامی محبت نشان نمیدادند و شاید جزو سیاستهای کلی این نهاد زحمتکش، ارتباط دوستانه با مردم نبود و صرفاً اجرای قانون و مبارزه با متخطیان و قانونشکنان دارای اهمیت بود.
اما از آن زمان نیروی انتظامی و پلیس راهنماییورانندگی اصرار زیادی به برقراری ارتباط دوستانه با مردم پیدا کرد. روزهای ابتدایی پخش تیزرهای داداش سیا را بهیاد بیاورید و تعجب بسیاری از مردم به دلیل شوخیهای صورتگرفته با موضوع نظم و انضباط اجتماعی و یا حضور نیروهای انتظامی در میان مردم را حتماً فراموش نکردهاید که باعث شد مردم، پلیس را دوست خود بدانند.
روزهای دوستی پلیسها و مردم از آن زمان آغاز شد. این دوستی آنجا شکلونمای بیشتری بهخود میگیرد که پلیسها در رویدادهای اجتماعی نیز حضوری جدی دارند و در کنار مردم برای رسیدن به زندگی بهتر تلاش میکنند.
همشهری مسافر